ارتباط وضعیت اقتصادی-اجتماعی خانوار با چاقی عمومی و چاقی شکمی در کودکان دبستانی شهر فرخ شهر در سال 1388
Abstract
مقدمه: با توجه به محدودیت اطلاعات در رابطه با وضعیت اقتصادی- اجتماعی و چاقی عمومی/ شکمی در کودکان، هدف ما بررسی ارتباط بین وضعیت اقتصادی-اجتماعی خانوار و چاقی کودکان است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی در فرخشهر بر روی دانش آموزان 12-6 ساله در سال 1388 انجام شد. به وسیله نمونهگیری تصادفی خوشهای چند مرحلهای 380 نفر از نواحی مختلف انتخاب شدند. با استفاده از پرسش نامه، وضعیت اقتصادی- اجتماعی تعریف شد و شرکتکنندگان به صورت سهک دستهبندی شدند. اضافه وزن/چاقی و هم چنین چاقی شکمی بر مبنای حدود مرزی ملی مختص سن و جنس تعریف شدند. مقایسه متغیرهای پیوسته و دستهبندی شده به ترتیب بوسیله Independent samples’ t-test و آزمون مجذور کای انجام شد. برای ارزیابی وضعیت اقتصادی- اجتماعی در ارتباط با چاقی عمومی و شکمی در مدلهای تعدیل شده تک/چند متغیره از آنالیز رگرسیون لجستیک استفاده شد. تمام آنالیزهای آماری با استفاده از نرم افزار SPSS15 انجام شد.value P کمتر از 05/0 از نظر آماری معنیدار در نظر گرفته شد.
نتایج: با مقایسه افراد بالاترین سهک با پایینترین سهک، تفاوت معنیداری در میانگین دورکمر دیده نشد، ولی افراد سهک متوسط بعد از کنترل مخدوشگرهای بالقوه، میانگین BMI بالاتری داشتند (27/0±19/16در مقابل 27/0±27/15 کیلوگرم بر متر مربع، 002/0=P). شانس اضافه وزن/ چاقی در افراد بالاترین سهک نسبت به پایینترین سهک بیشتر بود (4=OR، 59/10–53/1=CI 95%، 004/0=Ptrend). ارتباط معنیداری بین وضعیت اقتصادی-اجتماعی و چاقی شکمی قبل و بعد از کنترل مخدوشگرهای بالقوه دیده نشد.
نتیجهگیری: کودکان بالاترین سهک شانس بیشتری برای اضافه وزن/چاقی داشتند.